محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز مجموعه «شریک جرم»، دست پخت مشترک دو سینماگر باسابقه و خوش نام ایرانی است که برای دومین بار در شبکه نمایش خانگی دست به تولید سریال زده اند. این مجموعه، اما بیشتر به قواره آثار متوسط تلویزیونی میخورد و برای مدیومی که در سالهای اخیر پای شماری از بهترین سینماگران ایرانی به آن باز شده است، کوچک به نظر میرسد.
مازیار میری به عنوان کارگردان و همایون اسعدیان در مقام تهیه کننده، دو سال پس از سریال «خسوف»، با مجموعه «شریک جرم»، دوباره به شبکه نمایش خانگی پا گذشته اند. فارغ از بحث درباره مختصات فنی و هنری «شریک جرم»، این مجموعه هم درست مثل «خسوف»، با کارنامه و سابقه روشن این دو هنرمند سنخیتی ندارد. اسعدیان و میری پیش از این در «سعادت آباد» و «خسوف» (در مقام تهیه کننده و کارگردان) و در «یک روز بخصوص» (به عنوان کارگردان و تدوینگر) سابقه همکاری داشتند و زوج همگامی را تشکیل داده بودند.
باید توجه داشت که درباره دو دوست جوان علاقهمند به سینما صحبت نمیکنیم؛ از همکاری کارگردان «سعادت آباد»، یکی از آثار تحسین شده، پربازیگر و خوش ساخت اوایل دهه ۹۰ سینمای ایران، با خالق «طلا و مس»، از آثار تکرارنشدنی سینمای دینی، حرف میزنیم؛ بنابراین «شریک جرم» سریالی است که با پیشینه سازندگان این آثار درجه یک نسبتی ندارد و بدبختانه، حتی از «خسوف» هم عقبتر است.
قصه «شریک جرم» بر مدار یک اتفاق مهیب در دقایق نخست قسمت اول شکل میگیرد. مردی که از زندان به مرخصی آمده، تحت تأثیر حرفهایی که به گوشش رسیده و موجب شکل گیری سوءظن در ذهن او شده است، همسرش را در دفتر وکیلی به نام میترا مشیریان به قتل میرساند و سپس به سر خودش شلیک میکند.
خانم وکیل که از این واقعه هولناک برآشفته شده است، خیلی زود درمی یابد که این حادثه حاصل فعالیتهای یک باند مافیایی خطرناک است. او تلاش میکند با پیگیری معدود سرنخهای موجود بتواند دست افرادی (به عبارت دقیقتر «شریک جرم»های پنهان) را که پشت این ماجرا هستند، رو کند. این میتواند شروعی آبرومندانه برای یک سریال نمایش خانگی باشد، اما «شریک جرم»، در حد همین ایده جذاب باقی میماند و در قسمتهای بعدی نمیتواند به یک درام جنایی سرحال تبدیل شود.
شخصیت پردازی کاراکتر اصلی، مهمترین دلیل پیش نرفتن قصه «شریک جرم» است. در ظاهر، ما با یک وکیل کارکشته و باتجربه طرف هستیم که در موقعیتی بحرانی قرار گرفته است و به واسطه شغلش باید ملاحظات حقوقی را در اولویت قرار دهد. میترا، اما بیشتر از آنکه یک وکیل باشد، به شخصیت جوان جنوب شهری فیلم «لاتاری» شباهت دارد؛ کسی که کنترلش را از دست داده و در شهر به راه افتاده است تا با پرس وجوکردن، تهدید و زیرفشار قراردادن افراد مرتبط با این ماجرا، به حقیقت برسد.
عجیب اینکه نقش اول سریال «شریک جرم» به شکلی کاملا هیستریک، بارها کنترل خودش را از دست میدهد و رفتارهایی احساسی و تکانشی از خود بروز میدهد که این رفتارها، علاوه بر آنکه با مختصات شغلی و شخصیت او ناسازگار به نظر میرسند، میتواند پیامدهای حقوقی و قضایی نیز به دنبال داشته باشد.
در کنار خانم وکیل، شاهد مردی کافه دار هستیم که بدون هیچ توضیحی درباره شخصیتش، یک بانک اطلاعاتی جامع از حسابهای بانکی مردم، آمار خروجشان از کشور و این قبیل اطلاعات محرمانه را در اختیار دارد و با دم مسیحایی خود، گرههای فیلم نامه را باز میکند.
بهترین شخصیت «شریک جرم»، بازپرس بازنشستهای است که علیرضا ثانی فر نقشش را ایفا میکند. رفتار این شخصیت به خوبی با مختصاتی که برایش ترسیم شده، سازگار است و بازی بازیگر هم، در قسمت پنجم آن قدر تمیز از آب درآمده بود که چیزی از اجرای خوب مرحوم امین تارخ در «خسوف» کم نداشت. این شخصیت که در موقعیت عجیب گرفتن مچ پسرش قرار گرفته بود، توانست هم زمان اقتدار یک بازپرس و محبت یک پدر به فرزندش را در چند سکانس کوتاه تقدیم مخاطب کند.
متأسفانه بازی ثانی فر در «شریک جرم» چندان پررنگ نیست و او یک شخصیت مکمل محسوب میشود. بقیه بازیگران این مجموعه نیز عموما اجراهایی تخت را به نمایش میگذارند که البته با قابهای تلویزیونی، دیالوگهای بدون ظرافت و ریتم کند فیلم نامه هم خوانی دارند. در مجموع، «شریک جرم» یک سریال متوسط به پایین در شبکه نمایش خانگی است که میتوانست یک سریال بالای متوسط در تلویزیون باشد.